برای تعجیل در ظهور اقا و سلامتی ایشان صلوات فراموش نشه اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بازدید امروز : 29
بازدید دیروز : 73
کل بازدید : 497318
کل یادداشتها ها : 738
خبر آمد خبری در راه است سرخوش آن دل که از آن آگاه است |
شاید این جمعه بیاید، شاید پرده از چهره گشاید، شاید |
دست افشان، پای کوبان میروم بر در سلطان خوبان میروم |
میروم بار دگر مستم کند بی پر و بی پا و بی دستم کند |
میروم کز خویشتن بیرون شوم پردهی لیلا رخی مجنون شوم |
هر که نشناسد امام خویش را بر که بسپارد زمان خویش را |
با همهی لحن خوش آواییام در به در کوچه تنهاییام |
ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر نغمهی تو از همه پر شورتر |
کاش که این فاصله را کم کنی مهنت این قافله را کم کنی |
کاش که همسایهی ما میشدی مایهی آسایهی ما میشدی |
هر که به دیدار تو نایل شود یک شبه حلاّل مسائل شود |
دوش مرا حال خوشی دست داد سینه ما را عطشی دست داد |
نام تو بردم لبم آتش گرفت شعله به دامان سیاوش گرفت |
نام تو آرامهی جان من است نامهی تو خط امان من است |
ای نگهت خاستگه آفتاب بر من ظلمتزده یک شب بتاب |
پرده برانداز ز چشم تَرم تا بتوانم به رخت بنگرم |
ای نفست یار و مدد کار ما کـی و کجا وعدهی دیدار ما |
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد |
به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم تویی که نقطهی عطفی به اوج آیینم |
کدام گوشه مشعر، کدام کنج منا ز شوق وصل تو در انتظار بنشینم |
ای زلیخا دست از دامان یوسف باز کش تا صبا پیراهنش را سوی کنعان آورد |
ببوسم خاک پاک جمکران را تـجلیخـانه پیغمبران را |
خبر آمد خبری در راه است سرخوش آن دل که از آن آگاه است |
شاید این جمعه بیاید، شاید پرده از چهره گشاید، شاید |
"مرحوم محمدرضا آغاسی"
خسته ام از دلتنگی زمان
در فراغ چشم یار
بغض من شکفته ست
در وسعت سوال های بی جواب
روزهای خوب سرودن را
به یاد می آورم
ای لحظه های بی دلیل
شما از یادم نمی روید
و سایبان من هستید
می خواهم بگویم عشق نزدیک است
عشق زیر پلک خیس انتظار است
وقتی است که چشمی
اشکی را به جهتی
نمایان می کند
برای تعجیل در ظهورش صلوات
الهم صل علی محمد و آل محمد
آدینه آمد از راه یاران در انتظارند
با آرزوی دیدار در انتظار یارند
جاری به روی لبها ،در جمعه های زیبا
در انتظار مهدی،عجل فرج خدایا
ای عشق تو خدایی!پنهان زما چرایی؟
چشمان ما به راهت،شاید که تو بیایی
ای مظهر هدایت!ای منجی خلایق
بردار پرده ها را،تا گل کند حقایق
باشد نجات یابیم،از بی عدالتی ها
از دست این زمانه،از دست ظلم دنیا
با قلب عاشق خود،امشب ببستم عهدی
تا در مناسک حج ،گیرم دو دست مهدی
موعود؛
آیا حضور عشق را
به تماشا بنشینیم
یا...انتظار را؟
چشم براه دارم.
چشمی،بر آسمان...
می آیی
می آیی
و...جهان را سبز خواهی کرد.
از آسمانهای بچرخان،چشمی به این خاک،موعود!
بر خاک سردی که مانده ست این گونه غمناک،موعود!
بی آفتاب نگاهت،بی تابش گاهگاهت
مانده ست تقدیر گلها در چنگ کولاک،موعود!
با زخم زخم شکفته،با درد های نگفته
در انتظار تو مانده ست این قلب صد چاک،موعود!
این فصل،فصل ظهورست آیینه ها غرق نورست
احساس من پر گشوده ست تا اوج افلاک،موعود!
تا کی بگریم و عاشقانه فراغت را تاب بیاورم؟از چه بگویم؟از پرندگانی که با آوازشان غم دلشان را با تو در میان می گذارند؟یا دلهای منتظر و شکسته؟
غروب جمعه که می آید به یکباره دلتنگ آمدنت می شوم.در ظهور خود تعجیل کن و این دنیای سیاه شده از معصیت را همانند آسمان،آبی و پاک و زلال گردان...
الهم عجل لولیک الفرج
آه ای انتظارِ معصوم!تا کی در سایه دیوارها و در پناه فواره ها بایستم و نیامدن تو را تماشا کنم؟چه اندازه به تمنای دیدن تو پرده ها را کنار بزنم و فانوس فرو مرده نگاه را بر سقف بی پنجره یاس آویزان کنم؟
آخر تا کی بر بوم آرزوهای خود تصویر انتظار تو را بکشم و ثانیه مقدس دیدارت را از ساعتهای رهگذر بپرسم؟
موعود من!تو را دوست دارم و چشمهای سیاهت را می ستایم!
محبوب من!گلهای شعرم را در برابر تو پر پر می کنم!
معشوق من!همه نمازهایم را با نام تو آغاز می کنم!
شاید که این آدینه بیایی انشاالله
الهم عجل لولیک الفرج